همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
برنامه های رضا محمدصالحی، کاندیدای انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی
مقدمه:
در هر کشور ، قوه مقننه جایگاهی والا دارد و شأنیت آن در قانون های اساسی، به عنوان منشور حاکمیت تعریف شده است ، لذا به نظر می رسد کسانی باید در این عرصه حضور یابند که بتوانند برنامه هایی مشخص _فراخور بضاعت و توان تبیین و تحقق آنها _ ارائه کنند، نیازهای کشوررا بشناسند و عالِم به دنیای سیاست و حقوق باشند
اختیارات و صلاحیت مجلس دراصول 71 تا 90 قانون اساسی آمده است که مهمترین آنها عبارت است از : وضع و شرح وتفسیر قوانین کشور، طرح لوایح قانونی پس از تصویب هیأت وزیران، تحقیق و تفحص در کلیه امورکشور، رأی اعتماد به هیات دولت، سؤال از رئیس جمهور و یا هر یک از وزرا و نیز استیضاح هیأت وزیران یا هر یک از وزیران، رأی به کفایت یا عدم کفایت رئیس قوه مجریه و بالاخره رسیدگی به شکایات از طرزکارمجلس یا قوه مجریه یا قوه قضائیه و …
لذا ضمن تاکید بر پرهیز از شعار و لزوم پرداختن به برنامه های قابل اجرا، فراخور بضاعت و مسئولیت نمایندگی که عمدتاً شامل نیاز سنجی موکلان و پیگیری حقوق حقه آنهاست، اینجانب رضا محمدصالحی نامزد انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، برنامه های خود را جهت آگاهی و تنویر افکار عمومی مردم شریف حوزه انتخابیه ام یعنی تهران بزرگ و سرافراز، به شرح ذیل اعلام و امیدوارم در صورت کسب توفیق الهی برای نمایندگی مردم عزیز و حضور در مجلس شورای اسلامی با بهره گیری از همه توان و ظرفیت مشورت با نیروهای کارآمد ، متدین ، متخصص و کارشناس و با بکارکیری همه امکانات مادی و معنوی خود، در سایه حمایت و مساعدت آحاد مردم عزیز و ارجمند حوزه انتخابیه خود و همچنین هماهنگی و همکاری مدیران ، کارشناسان و کارکنان محترم دستگاههای اجرایی و نیروهای خوش فکر و جوان، بتوانم این برنامه ها را عملی و برای کسب رضایت خداوند متعال و مردم شریف حوزه انتخابیه خود گامهای موثری بردارم:
برنامه ها :
الف اقتصادی :
1)رصد مداوم ظرفیت ها و بستر های ارائه برنامه هایی برای مهار تورم و گرانی و ایجاد فرصتهای اشتغال و کمک به مسائل مسکن و ازدواج جوانان.
2)بررسی نحوه ارتقاء سطح زندگی و معیشت دهکهای پایین جامعه با رویکرد هدفمندسازی یارانه ها و توزیع عادلانه ثروت عمومی کشور و تلاش برای تحقق آنها.
3)ایجاد فرصت برای ارتباط موثر علم با صنعت از طریق شناخت و معرفی ظرفیت های تحقیقاتی جامعه دانشگاهی به جامعه صنعت کشور.
4)صرف حداکثر توان و وقت برای رهگیری مفاسد اقتصادی، و تلاش برای بازنگری قوانین موضوعه در حوزه های متعدد که ممکن است ناکارا یا ضعیف باشند، با هدف ارتقاء اعتماد عمومی به قانون و رفتار عمومی منطبق بر قوانین کشور.
5)تلاش برای جذب اعتبارات لازم در خصوص نوسازی بافتهای فرسوده تهران و درنظرگرفتن تسهیلات قابل توجه بانکی با یارانه مناسب برای این مهم با ضمانت رعایت عدالت در توزیع.
ب ) علمی و دانشگاهی ( جامعه نخبگانی)
1)رایزنی با مدیریت دانشگاه های تراز اول جهت کمک به حفظ و ارتقای جایگاه این دانشگاه ها در سطح بین الملل با استفاده از ظرفیت قوه مقننه کشور
2)طرح و بررسی لزوم تعیین تکلیف دانشگاههای پیام نور و علمی و کاربردی و نیز دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی وابسته به وزارت خانه ها یا سازمانها در قوه مقننه و کمک به تصمیم سازی معقول
3)تشکیل کانونهای مشورتی فارغ التحصیلان و نخبگان دانشگاهها با نماینده مجلس در زمینه های مختلف
4)بستر سازی برای رشد پارکهای علم و فن آوری، مراکز تحقیقاتی، مجلات و کتب با ارزش در سطح شهر و شهرستانهای استان تهران
ج) جوانان و ورزش
1)بررسی ظرفیت های ممکن برای تدوین قوانین و مقررات حمایت از ورود بخش خصوصی به موضوع ورزش و تفریحات سالم مطابق با نیازهای روز
2)رصد نیازها و علائق مردم حوزه انتخابیه ازطریق شبکه سازی فعال از جوانان دغدغه مند و صاحب ایده و کمک به تحقق آنها.
3)ارتباط با خیرین و سرمایه گذاران برای طراحی و ساخت اماکن ورزشی و فرهنگی _ تفریحی و استفاده از ظرفیت قوه مقننه برای تسهیل این امر.
د) بانوان
1)شناسایی و معرفی بانوان فرهیخته، نخبه، خلاق و صاحب فکر و ایده به جوامع علمی، اجتماعی، صنعتی، فرهنگی و هنری و کشور ازطریق شبکه سازی فعال از زنان فرهیخته و هنرمند
2)کمک به توسعه اماکن ورزشی و مراکز تفریحی و رفاهی ویژه بانوان، متناسب با سرانه جمعیتی از طریق جذب سرمایه خیرین و نیز هدایت اعتبارات مرتبط در استان به این سمت،
ه) فرهنگی ،اجتماعی
1)تبلیغ قانونمندی و قانونگرایی در میان همه اقشار مختلف جامعه و کمک به فراگیری این مهم
2)تلاش برای بستر سازی به منظور ارتقاء سطح فرهنگ ، رفاه و سلامت جامعه از طریق بهبود خدمات فرهنگی و هنری ، بهداشت عمومی، توسعه درمان و تقویت نهادهای اجتماعی با استفاده از ظریفیت قانون گذاری و جبران خلاء های قانونی در این خصوص.
3)تلاش برای ایجاد انضباط هرچه بیشترشهروندی و اداری با فراهم آوردن بسترهای قانونی برای رفع مشکل و نیازهای مردم در سازمانهای دولتی و اجتماعی در حداقل زمان
4)تأکید بر توسعه و گسترش NGO ها با کارکرد های اجتماعی ، فرهنگی- دینی، هنری و اقتصادی
5)تلاش برای سامان گرفتن وضعیت اینترنت و استفاده از شبکه های اجتماعی و رفع تبعیض در استفاده از امکانات حوزه IT، پیام رسانها و پلت فرمهای ملی و بین المللی و وضع قوانین بازدارنده در سوءاستفاده از وضیت فیلترینگ با فروش فیلترشکن و ...
6)تأکید بر اصلاح مقررات استخدامی و حذف قوانین هم عرض ، مقررات خنثی ، ناکارامد و تضییع کننده حقوق شاغلین (کارگران و کارمندان)
تأکید بر اصلاح مقررات مربوط به جامعه علمی کشور اعم از جذب اعضای هیات علمی دانشگاه ها و موسسات عالی کشور، تحصیل در دوره های تحصیلات تکمیلی و نیز پذیرفته شدن در دانشگاه های مادر تخصصی آموزش کشور( تربیت معلم و دبیر)، حذف قوانین غیرموثر، ناکارامد و یا تبعیض آمیز و تضییع کننده حقوق آحاد مردم در این خصوص
نبردم با تو آخِر قصه را، اما نمی مانم تو را وا میگذارم با خودت، تنها نمی مانم شبی رد می شوم با کوله باری غصه از کویت صدایت می زنم آهسته و آنجا نمی مانم نمی مانم که مشهورم کند از تو بریدن ها که حتی یک دم دیگر در این غوغا نمیمانم درآویزم به دامان صبوح و می روم با او که در سکر غبوق و در شب یلدا نمی مانم کنون از پیله ی تنهایی ام بیرون شدم، دیگر کنار شعله ی آتش چنان پروانه می مانم و روزی می روم از گیر و دار زندگی بیرون خیالت جمع روی دست این دنیا نمی مانم رضا محمدصالحی
عشق تکرار قشنگی است، بدل کاری نیست نامکرر تر از این واژه ی تکراری، نیست گاه میکوشی و کارت به جنون میکشد و ... گاه باید بگریزی ، هوس عیّاری نیست شبی از گوشه ی چشمی بچکد عشق، اگر لعل خواهد شد و بر تارک آن تاری نیست می شود عاشق یک چلچله شد، تنگ غروب وقت برگشتن یک گلّه که درباری نیست ! شالی از جنس نسیم سحرانداخت به دوش آنچنان رفت از این قصه، که پنداری نیست رهگذاری که از آن نیست گریزی ، اما رهسپردن به جنون از سر ناچاری نیست ! این همه نقش که بر قصر محبت زده اند قدر یک زخم که بر دل برسد، کاری نیست ( رضا محمدصالحی)
پیش جگرِ سوخته از تاب نگویید پیش لب تفتیده هم از آب نگویید روی تن بی جان، پَرسیمرغ و دوایش تاثیر ندارد، غم سهراب نگویید وقتی به رخ آینه ای سنگ بیافتد سی پاره اگرمی شود از قاب نگویید دل با همه بیچارگی ازغصه که نالید دروازه ی درد است ازاین باب نگویید درسفره ما شربتی ازخون و شراب است قسمت بشود هرچه از اسباب نگویید پایان قشنگی اگر این قصه ندارد بیداری محض است که از خواب نگویید ( رضا محمدصالحی)
به من و حال بدم فرصت درمان بدهید آه کافر شده روحم به من ایمان بدهید از مسیرِگله بی حوصله برگشت دلم به دلم یک دو نفس راحت و ریحان بدهید آه ... ای آینه از رخ به رخی بیزارم جای تصویر- که می دانم اش - امکان بدهید به من امکان بدهید از درِ دنیا بروم بروم تا به خدا، بال به این جان بدهید پیش ترها گله می کردم از این حال خراب "حال من خوب خراب است" *مرا آن بدهید به من ِ جان به لب از جام بلا نوشانید به منِ جان به سر از میکده فرمان بدهید نگذارید در این مخمصه ام، محض خدا ناگزیرم بروم، توشه ی پایان بدهید! (رضا محمدصالحی) *گفته بودی بلدی حال مرا خوب کنی/ حال ما خوب خراب است به آن دست مزن ( عباس معروفی)
تا فصل سبز می برم این حسّ درد را حسّ ستیز با خود و حسّ نبرد را وَهمی عجیب روح مرا دوره می کند هرشب که در می آورم این رخت سرد را در من تنوره می کشد آهی شکفتنی گویی که سرکشیده ام اکسیرِ وَرد را جایی که عشق و خاطره همدوش می شوند لرزان کنند دست ِدل و پای مرد را تا نوبهار می کشد این حسّ دردِ من تا آن که طی کنم شبی این فصل زرد را ( رضا محمدصالحی)
در من حلولی تازه دارد گاه انگاره ای از شوق و پروایم از حال استمراری ام پیداست آینده هم تنهای تنهایم ! ای عشق ای همواره بی تکرار وقتی هم آغوشی برایم نیست- با عشوه ات در من برانگیزان رشکی که در آموزه هایم نیست در انزوا هستم ...ولی با تو حتماً رفیقی پایه خواهم بود هم می کشم بار تو را بر دوش هم با غمت همسایه خواهم بود در نردِ عشق آموختم گاهی باید غرورم را سپر سازم تقدیر را باید بسازم تا یکباره طرحی نو دراندازم همکوچ با فوجی پرستویم من همصدا با سوز نی زارم باید بکوچم از دیار خویش از نای محزون بند بردارم در خلسه های نیمه شب هایم از شعر و از آهنگ لبریزم با شاملو در «کوچه» می گردم با « آه ِباران» اشک می ریزم از حال استمراری ام پیداست فردا و فرداها همین گونه است دنیا فقط افسانه ای گنگ است وقتی دلم در دام افسون است (رضا محمدصالحی)
آه ! دختر بی پناهم
وقتی که من
در سیلاب تشویش غوطه ور بودم
تو
بی گناهی صریحت را
بی صدا فریاد می زدی
به : دنیای بی رحم
به : بی رحم های دنیا
زیر مژه های ابریشمی ات
و در چشمان محجوب ات
چه برائت عجیبی موج می زند
از دنیای بی رحم
از بی رحمی دنیا
هر چند روی لبهای بی رنگ ات
تشهد به نماز ایستاده است !
با من حرف بزن
با صدای بی رمق ات ... بگو
اندازه ی
درد بالهای شکسته را
سردی سنگ فرش دانشگاه را
که گرمی خون را می بلعید
آه ! دختر بی پناهم
کابل من ! حرف بزن ...
« جان پدر کجاستی » !
مرگ
در انتظار من است
و من منتظر زندگی
... این فاصله را چه بنامم ؟
باید
از دیوانه ها بپرسم که
همیشه لب تاقچه است ...
کوله بارشان
و
رفتنشان را
اشاره ای کافی است .